• ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۴
  • کد خبر: 76595
  • زمان مطالعه: ۴ دقیقه
رضا اختیار امیری

تاثیر عمل‌گرایی در مدیریت تنش‌ها در منطقه غرب آسیا به اشکال گوناگون در رفتار عربستان قابل مشاهده است. چرخش سیاست خارجی عربستان به سمت رهیافت عمل‌گرایی متاثر از عوامل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. آنچه این نوشتار به آن می‌پردازد، موضوع عمل‌گرایی در سیاست خارجی عربستان و مدیریت تنش در منطقه غرب آسیا در پرتو نقش قدرت‌های فرامنطقه‌ای آمریکا و چین است.

پایگاه خبری تحلیلی ایراسین، با مرور سیاست خارجی عربستان به عنوان یکی از کنشگران اصلی منطقه غرب آسیا، پی می‌بریم که در دهه‌های اخیر تقریباً سه رویکرد در سیاست خارجی این کشور وجود داشته است. رویکرد نخست، رویکردی محافظه‌کارانه و سنتی است که مبتنی بر حفظ وضع موجود بوده است. دومین رویکرد، رویکرد مداخله محور بر مبنای موازنه‌سازی است که بیشتر در دو دهه اخیر قابل مشاهده بوده است و تشدید نیز شده است. سومین رویکرد در سیاست خارجی عربستان نیز رویکرد عمل‌گرایی منفعت محور و مبتنی بر همگرایی با هدف کاهش تنش در منطقه است. از رویکرد محافظه‌کارانه که طی چند دهه، اصلی ثابت در سیاست خارجی عربستان بوده است فعلاً عبور می‌کنیم و درباره رویکرد تهاجمی مداخله محور این کشور توضیحاتی ارائه می‌کنم تا بدانیم این رویکرد چگونه از سوی عربستان رخ داد؟

خروج از سیاست تدافعی به سمت سیاست خارجی تهاجمی عربستان عمدتاً تحت‌تاثیر فضای تعارض منافع بین ایران و عربستان بوده است. درست است که عوامل داخلی و سیستمی نیز بر این روند اثرگذار بوده است، ولی عوامل اصلی در اتخاذ این سیاست از سوی عربستان در دستگاه دیپلماسی، موضوع ایران بوده است. در واقع تغییر در دینامیسم منطقه‌ای باعث شکنندگی بیشتر آنارشیسم منطقه می‌شود و تعارض‌های موجود را تشدید می‌کند. در این زمینه، دو رخداد، بسیار اثرگذار بوده است: نخست سرنگونی صدام حسین که سرآغاز تقابل‌گرایی بین عربستان و ایران بود و دیگری تحولات بهار عربی که تشدیدکننده رخداد اول بود. در نهایت، این دو رخداد بستر را برای افزایش عمق استراتژیک ایران در منطقه فراهم کرده و به نقش‌یابی مجدد جبهه مقاومت کمک می‌کند. این اتفاقات در واقع موازنه قدرت را در منطقه به نفع ایران تغییر می‌دهد و به همین دلیل است که تقابل با ایران با هدف موازنه‌سازی و مدیریت محیط امنیتی در دستور کار عربستان قرار می‌گیرد. در همین چارچوب است که شاهد رخدادهایی مانند جنگ نیابتی میان این دو کشور، ائتلاف‌سازی عربستان و همچنین تشدید ایران هراسی در منطقه هستیم.

تحولات سیاست خارجی

اما به تدریج وقتی به سال‌های اخیر می‌رسیم (عمدتاً در دو سه سال اخیر) تغییراتی را در سیاست خارجی عربستان مشاهده می‌کنیم. در چنین وضعیتی، چرخش سیاست خارجی عربستان به سمت رهیافت عمل‌گرایی متاثر از سه عامل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است.

عامل داخلی شامل واقعیت‌های میدانی و چشم‌اندازهای آینده کشور است که تغییراتی را در ادراکات حکام سعودی ایجاد می‌کند و آنها بعد از یک دوره جنگ فرسایشی بی‌حاصل و اتخاذ سیاست سخت و همچنین با توجه به مقوله توسعه‌گرایی به این جمع‌بندی می‌رسند که باید رویکرد خود را تغییر دهند. اما در زمینه عامل منطقه‌ای چنین به نظر می‌رسد که ناکامی عربستان در موقعیت‌های ژئوپلیتیکی با ایران، عدم موفقیت در تحقق سیاست‌های امنیتی این کشور در منطقه و همچنین آسیب‌پذیری جدی عربستان در مجموعه امنیتی خاورمیانه (حتی در برابر کنشگران غیردولتی)، محدودیت‌های کنشگری عربستان را در منطقه آشکار کرده و دولتمردان را مجاب می‌کند که در عرصه سیاست خارجی تغییراتی ایجاد کرده و در سیاست‌های خود نوعی بازنگری داشته باشند. اما عامل بین‌المللی عمدتاً متاثر از سیاست‌های پارادوکسیکال آمریکا و تغییر اولویت‌ها و منافع راهبردی و استراتژیک آن کشور در خاورمیانه است. همچنین می‌توان به عدم حمایت آمریکا از متحدان منطقه‌ای پس از تحولات بهار عربی و جلوگیری از سقوط آنها اشاره کرد که آمریکا هیچ اقدامی در خصوص آن انجام نداد. تسامح با ایران در قالب برجام و همچنین متحدان ایران از جمله سوریه، بی‌اعتمادی به چتر حمایتی آمریکا به ویژه در وقوع جنگ یمن و در خصوص موضوع آرامکو و تغییر توجهات آمریکا از خاورمیانه به سمت چین باعث بی‌اعتمادی حکام ریاض شد.

در اینجا لازم به تاکید است که برآیند این سه عامل مذکور، منجر به اتخاذ پلورالیسم در دستگاه سیاست خارجی عربستان شد که این موضوع در نوع ارتباط عربستان با دیگر کشورها همچون چین، روسیه و هند خود را نشان داد. همچنین استقلال عمل در سیاستگذاری‌های منطقه‌ای از دیگر تغییراتی است که امروز در رفتار عربستان مشاهده می‌شود و ناشی از اثرگذاری همین عواملی است که در بالا ذکر شد.

مدیریت تنش‌ها

تاثیر عمل‌گرایی در مدیریت تنش‌ها در منطقه غرب آسیا به اشکال گوناگون در رفتار عربستان قابل مشاهده است. از جمله پایان دادن به منازعات منطقه‌ای مانند یمن و سوریه، احیای روابط با کشورها از جمله سوریه، تنش‌زدایی و مدیریت روابط با کشورها به ویژه در رابطه با ایران مانند توافق پکن، ۲۰۲۳ و سیاست بی‌طرفی مثبت که عربستان در خصوص آنچه در لبنان و غزه رخ داد از خود نشان داد.

تقویت سیاست نگاه به شرق از سوی عربستان و تقویت سیاست منفعت‌محور و موازنه‌ساز چین در منطقه غرب آسیا از دیگر تحولاتی است که می‌توان به آنها اشاره کرد. چنانکه واضح است، امروز کشور چین شریک اقتصادی اصلی عربستان است و به همکاری این کشور جهت تامین امنیت و ثبات منطقه نیازمند است. چرا که چین بخشی از مناقع اقتصادی و امنیتی خود را در منطقه از طریق عربستان تامین می‌کند و برنامه خود را با برنامه ۲۰۳۰ عربستان هماهنگ کرده است. عضویت عربستان در بریکس و تلاش آن برای عضویت در شانگهای نیز نشان دهنده تلاش چندجانبه این دو کشور برای برقراری ارتباط مفید و پرمنفعت است که منجر به نوعی سیاست توازن‌بخشی در سیاست خارجی عربستان در سال‌های اخیر شده است.

رضا اختیار امیری -عضو هیات علمی دانشگاه مازندران

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =